- باز خواست
- مواخذه، نکوهش
معنی باز خواست - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
استیضاح، مواخذه
جویا شدن علت تقصیر و گناه کسی، مؤاخذه، سرزنش، در علم حقوق اعتراض به عدم پرداخت اسناد تجاری
بدون اراده بدون میل مقابل بخواست: (بنده معصیت بنا خواست خدای کند)
اجازه ورود طلبیدن اذن دخول خواستن
نامه ای که دادخواه بدادگاه بنویسد
اجازۀ حضور خواستن، اذن ورود خواستن، اجازۀ ورود به بارگاه پادشاه خواستن
باز خواست اعتراض: (جز این با منت هیچ وا خواست نیست که دیک ترازو دو من راست نیست) (نظامی)، اعتراض صاحب سند یا برات کش بهنگامی که برات نکول شود و یا از پرداخت آن خود داری گردد
قیامت، رستخیز، حشر